جدول جو
جدول جو

معنی گرچ

گرچ
گچ، جسمی جامد و سفید شبیه خاکستر که از حرارت دادن سنگ گچ در کوره به دست می آید و وقتی آن را در آب خمیر کنند به زودی سفت و محکم می شود و خود را می گیرد غالباً برای سفید کردن اتاق ها و قالب گیری و مجسمه سازی به کار می رود،
تصویری از گرچ
تصویر گرچ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گرچ

گرچ

گرچ
گچ جص: بهم در بپیوست فرزانه سنگ در آنجا نبود از گرچ بوی و رنگ. (زجاجی در صفت بنایی) قاش خربزه و هندوانه و غیره، شکاف گریبان و کرته و پیراهن
فرهنگ لغت هوشیار

گرچ

گرچ
مازندرانی گرچ. (فرهنگ نظام). گیلکی نیز گرچ. (حاشیۀ برهان چ معین). گچ را گویند که بدان عمارت سازند و خانه سفید کنند و ترکان نیز به همین لفظ خوانند: منصور بفرمود تا آن کوشک (کوشک سپید مردین را) بازشکافتند و خشت پخته و گرچ به کشتی همی آوردند. (مجمل التواریخ و القصص).
ناید از خاک و گچ و سنگ اینچنین طاقی مگر
خاکش از مشک و گرچ کافور و سنگش گوهر است.
ابن یمین (از جهانگیری).
به هم در بپیوست فرزانه سنگ
در آنجا نبود از گرچ بوی و رنگ.
حکیم زجاجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گرچ

گرچ
شوشه، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره، گرچ بالفتح، شکاف گریبان و گرته و پیراهن. (غیاث اللغات)
در سیرا این نام را به زالزالک وحشی دهند. گویج. یمیشان
گلوی. (الفاظ الادویه ص 232)
لغت نامه دهخدا

گرچ

گرچ
کوزه یا سبدی قدیمی که از آن برای ماهی گیری استفاده می کردند.، محصور شده حصاره شده، سرحال، چابک و توپر، بهم چسبیده
فرهنگ گویش مازندرانی