معنی لیچ - فرهنگ فارسی عمید
معنی لیچ
- لیچ
- آب کشیده، آب افتاده، خیس
لیچ شدن: خیس شدن
تصویر لیچ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لیچ
سیچ
- سیچ
- ساز و سامان نظم و ترتیب: میداد چو نظم نامه را سیچ باقی نگذاشت به هر ما هیچ. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
لوچ
- لوچ
- کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، برای مِثال خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید