جدول جو
جدول جو

معنی گین

گین
پسوند متصل به واژه به معنای آلوده و انباشته مثلاً اندوهگین، شرمگین، شوخگین
تصویری از گین
تصویر گین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گین

گین

گین
پسوندی است که باخر اسم ملحق شود و دال بردارندگی واتصاف است: آزرمگین بیمارگین خشمگین دردگین سهمگین شرمگین گرگین
فرهنگ لغت هوشیار

گین

گین
مزید مؤخری است مفید معنی اتصاف به چیزی و دارندگی و فقط در ترکیب به کار رود همچون: شرمگین، یعنی دارای شرم و پر از شرم و شرم زده و خشمگین به معنی پر از خشم که شرم آگین و خشم آگین نیز گویند، (ازحاشیۀ برهان قاطع چ معین) (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام) (از انجمن آرا)، همان گن است، (مؤید الفضلاء)، و محتمل است که مخفف آگین باشد،
اینک شواهدی از این مزید مؤخر و پسوند اتصاف و دارندگی: آزرمگین، اندوهگین، بیمارگین، خشمگین، دردگین، دولتگین، رنگین، زهرگین، سنگین، سهمگین، شرمگین، شوخگین، غمگین، گرگین، نمگین، یخگین، رجوع به هریک از این کلمات در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا

گین

گین
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 230هزارگزی جنوب کهنوج و 30هزارگزی باختر راه مالرو انگهران به جاسک، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 40 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

نگین

نگین
گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
نگین
فرهنگ نامهای ایرانی

آگین

آگین
حشو آکنه آکنش، در کلمات مرکببمعنی آلود (آلوده) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود (اندوده) آید: زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زرآگین
فرهنگ لغت هوشیار

دین

دین
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
فرهنگ لغت هوشیار