جدول جو
جدول جو

معنی گوشتاب - جستجوی لغت در جدول جو

گوشتاب
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوشتابه
تصویر گوشتابه
آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
گوشتاب: و دفع مضرت (شراب ممزوج و مروق) با گوشتابه و قلیه با توابل و افزار بسیار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تابنده گوش پیچنده گوش، گوش تابیده پیچیده گوش، تاب دادن گوش برای تنبیه گوشمالی، پارچه ایست که دور گوش و سر پیچند: گوش پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشتار
تصویر نوشتار
کتاب، مقاله، مکتوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورتاب
تصویر نورتاب
آباژور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوهرتاب
تصویر گوهرتاب
(دخترانه)
تابنده چون گوهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوشیار
تصویر گوشیار
(پسرانه)
نام حکیمی از فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گشتاسب
تصویر گشتاسب
(پسرانه)
صاحب اسب رمنده، گشتاسپ، دارنده اسب از کارافتاده، پدر داریوش هخامنشی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشتاب
تصویر برشتاب
با عجله، با شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونتاب
تصویر تونتاب
آتش انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشتاب
تصویر پرشتاب
چالاک، سریع، تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشتالو
تصویر گوشتالو
گوشت آلود، پرگوشت، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتناک
تصویر گوشتناک
گوشت دار، دارای گوشت، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشتاب
تصویر ناشتاب
بی شتاب، آنکه شتاب نکند، شکیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرشتاب
تصویر پرشتاب
سریع، چالاک، تند، بی آرام، بی قرار، برای مثال هر آنگه که دانا بود پرشتاب / چه دانش مر او را چه بر سبزه آب (فردوسی - ۷/۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتین
تصویر گوشتین
گوشتی، تهیه شده از گوشت، برای مثال چه خوش گفت فرزانۀ پیش بین / زبان گوشتین است و تیغ آهنین (نظامی۵ - ۸۱۴)، کنایه از فربه، گوشت دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشاسب
تصویر گوشاسب
خواب، رؤیا، خواب خوش، بوشاسب، بشاسب، بوشپاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشوار
تصویر گوشوار
گوشواره، گوش مانند، گوشه مانند، گوشۀ ایوان، کنج اتاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش تابی
تصویر گوش تابی
گوش مالی، مالیدن گوش کسی، تنبیه و ادب کردن، گوش تابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتاوه
تصویر گوشتاوه
گوشتابه، آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشت بر
تصویر گوشت بر
پر گوشت تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشاسب
تصویر گوشاسب
خواب خوش، رویا احتلام و شیطانی شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش لب
تصویر گوش لب
آنکه خطش هنوز ندمیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گوش کسی را برای تنبیه و تادیب تابیدن گوشمالی گوش پیچی: سر رشته گشته پنبه غفلت بکار من از بس که گوشتابی استاد خورده ام. (مفید بلخی)
فرهنگ لغت هوشیار
محافظ مراقب راعی: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و ایشان که امانتها و عهد هاآی خویش را گوشوانانند
فرهنگ لغت هوشیار
گوشواره، آنچه گوش میبرد و حمل میکند، مراد زیوری است سیمینه یا زرینه و یا بلورینه یا از فلزات دیگر یا از جنس سنگهای قیمتی که در گوش آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشمال
تصویر گوشمال
فشار که به گوش دهند تا درد کند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گوشت ساخته از گوشت: چه خوش گفت فرزانه پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین. (نظامی)، فربه چاق سمین: الحادره مردم گوشتین ستبر، غذایی که از گوشت سازند
فرهنگ لغت هوشیار
دارای گوشت، پر گوشت سمین: خوب چهره گردروی سرخ و سپید گوشتناک، میوه پرگوشت آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشتگن
تصویر گوشتگن
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو
فرهنگ لغت هوشیار