جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوشتالو

گوشتالو

گوشتالو
گوشت آلود: صورت گرد و آفتاب خورده ای داشت که با چشمهای درشت سالم و پیشانی گره دار و بینی گوشتالو مشخص میشد
فرهنگ لغت هوشیار

گوشتالو

گوشتالو
در تداول عامه، پرگوشت، گوشت دار، فربه، بسیارگوشت، گوشتالود، گوشتناک
لغت نامه دهخدا

گوشتالود

گوشتالود
گوشتالو، فربه، بسیارگوشت، پرگوشت، گوشت دار، گوشتناک: لکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که به تازی لحیم گویند نه شحیم، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، و مردم فربه و گوشت آلود از دق دور باشد لیکن بیماریهای دیگرادا کند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، و آن زن که شیر او دهد ... شیر او پاک و پسندیده باید و زن تندرست و بسیارخون و گوشت آلود نه پیه آلود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

گوشتاوه

گوشتاوه
گوشتابه، آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
گوشتاوه
فرهنگ فارسی عمید

گوشتابه

گوشتابه
آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
گوشتابه
فرهنگ فارسی عمید