جدول جو
جدول جو

معنی گوشتین

گوشتین
گوشتی، تهیه شده از گوشت، برای مثال چه خوش گفت فرزانۀ پیش بین / زبان گوشتین است و تیغ آهنین (نظامی۵ - ۸۱۴)، کنایه از فربه، گوشت دار
تصویری از گوشتین
تصویر گوشتین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گوشتین

گوشتین

گوشتین
منسوب به گوشت ساخته از گوشت: چه خوش گفت فرزانه پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین. (نظامی)، فربه چاق سمین: الحادره مردم گوشتین ستبر، غذایی که از گوشت سازند
فرهنگ لغت هوشیار

گوشتین

گوشتین
گوشتی، از گوشت ساخته:
چه خوش گفت فرزانه ای پیش بین
زبان گوشتین است و تیغ آهنین،
نظامی،
، سمین و فربه، (ناظم الاطباء)، گوشتناک، پرگوشت، فربی، بسیارگوشت: الحادره، مردم گوشتین ستبر، عین حادره، چشمی گوشتین و تمام، (مهذب الاسماء)، غذایی که از گوشت سازند، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گوشتین

گوشتین
دهی است جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی باختر قیدار و 14 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سرد و سکنۀ آن 539 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

گوشگین

گوشگین
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 60000گزی جنوب خاوری مسکون و 7000 گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 100 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، مزارع دو رودخانه و سی چناران جزء این ده است، ساکنین از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گوشچین

گوشچین
کنایه از مردم خبیث و تنگ حوصله که هرچه بشنوند پیش هر کسی بازگویند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گوشتگن

گوشتگن
گوشت دار. دارای گوشت، چاق. فربه. گوشتالو. ثَدِن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

گورتین

گورتین
پایتخت کرت (یا اقریطش) (جزیره ای در مدیترانۀ) باستان که در پای کوه ایدا واقع شده است. در سال 1884 میلادی متنی به نام قوانین گورتین در این سرزمین به دست آمد که از نظر تاریخ قوانین یونان باارزش است
لغت نامه دهخدا

گوشتی

گوشتی
تهیه شده از گوشت مثلاً خوراک گوشتی،
کنایه از پرگوشت، فربه مثلاً دام گوشتی،
گوشت دار مثلاً خال گوشتی
گوشتی
فرهنگ فارسی عمید