معنی گوشتناک - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گوشتناک
گوشتناک
- گوشتناک
- دارای گوشت، پر گوشت سمین: خوب چهره گردروی سرخ و سپید گوشتناک، میوه پرگوشت آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
گوشتناک
- گوشتناک
- گوشت دار و سمین، (ناظم الاطباء)، لحیم، (منتهی الارب)، پرگوشت، گوشتمند، گوشتالو، گوشتالود، میوۀ پرگوشت آبدار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گوشتناکی
- گوشتناکی
- حالت و چگونگی گوشتناک، سمن و فربهی و پرگوشتی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
درشتناک
- درشتناک
- ناهموار، سنگلاخ سنگلاخ صعب العبور: بادیه درشتناک
فرهنگ لغت هوشیار