- گنجگاه
- پرده ایست از موسیقی که شعبه بلندی آن مقام راست و شعبه پستی آن مرتفع است
معنی گنجگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه
فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش، شقیقه
شقیقه، گودی دو پهلوی پیشانی
مابین چشم و گوش، شقیقه
معبر، معبر، مسیر
خزانه
ظرفیت
مفصل اعضا، دره
ناگاه، ناگهان
احیانا
رصد گاه، گمرکخانه
پنج تایی مخمس، نمازهای پنج وقت
پنج تا پنج تا پنج پنج، نوعی تیر
اوقات نماز پنجگانه، خانه پنجم نرد، حواس خمسه، آوازیست ایرانی و آن در پایان راست پنجگاه خوانده میشود. (پنجگاه) و (سپهر) حالت در آمد (نوا) را دارد و مثل این است که به نوای پنجم فوقانی رفته باشیم. سپس عشاق شنیده میشود و راست پنجگاه تبدیل به نوا میگردد
جای پناه و محل امن
جای جلوس پادشاه
اطراف کمر، تهیگاه، کمر
مجرای خوراک در حلق، بلعوم، حلقوم
جای گذشتن و عبور کردن، گذر، محل عبور
میان روز که هوا گرم است، ظهر، هنگام ظهر، جای گرم
جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه، باج خانه
محل اتصال دو استخوان در بدن، بند، مفصل، دره، جای ساختن سد
جای نگه داشتن چیزهای گرانبها، منسوب به گنج، جای گنج، خزانه
جایی که در آن جماع بعمل آید محل آرمش رفافگاه
بر سبیل ندرت گاهی بعضی اوقات: و سبب آنکه میخواره را گاه گاه قی افتد
جای گذر و جای عبور
اطراف کمر
میان روز که هوا بنهایت گرمی است: گرمگاهی که چو دوزخ بدمد باد سموم تف با حورا چون نکهت حورا بیند. (خاقانی)
حنجره، محل گلو حلقوم
جایی در دیگ بریان پلو که محاذی گردن گوسفند بریان باشد
گور جای مقبره: که این قادسی گورگاه من است کفن جوشن و خون کلاه من است