جدول جو
جدول جو

معنی باجگاه

باجگاه
جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه، باج خانه
تصویری از باجگاه
تصویر باجگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باجگاه

باجگاه

باجگاه
دهی از دهستان حومه بخش بافق شهرستان یزد در 67هزارگزی خاور بافق و 9هزارگزی خاور راه کوشک به خبرستان. کوهستانی، سرد معتدل. سکنۀآن 38 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی کرباس بافی و گیوه چینی. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز در 38هزارگزی شمال شیراز، کنار شوسۀ شیراز باصفهان، سکنۀ آن 38 تن است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان میان نوبندگان و فهلیان در 66650گزی کازرون
لغت نامه دهخدا

باجگاه

باجگاه
گمرک خانه، راهدارخانه، رصدگاه، رجوع به رصدگاه شود: ... اینک رفتم بسر تاریخ سلطان مسعود رضی اﷲعنه پس از فروگرفتن امیر یوسف و فرستادن سوی قلعت سکاوند دیگر روز از بلخ برداشت و بکشید و بباجگاه رسید، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255)
لغت نامه دهخدا

باشگاه

باشگاه
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
باشگاه
فرهنگ لغت هوشیار

بارگاه

بارگاه
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
بارگاه
فرهنگ لغت هوشیار