جدول جو
جدول جو

معنی گیجگاه

گیجگاه
فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش، شقیقه
تصویری از گیجگاه
تصویر گیجگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گیجگاه

گیجگاه

گیجگاه
شقیقه، گودی دو پهلوی پیشانی که به گوش متصل است، و وجه تسمیه آن است که ضربت به شقیقه آدم را گیج میکند، (فرهنگ نظام)، صدغ، لهجۀ قزوینی: گیژگاه
لغت نامه دهخدا

گنجگاه

گنجگاه
پرده ایست از موسیقی که شعبه بلندی آن مقام راست و شعبه پستی آن مرتفع است
فرهنگ لغت هوشیار

گیجگان

گیجگان
ده کوچکی است از دهستان کوهنبان بخش راور شهرستان کرمان، واقع در 65هزارگزی باختر راور به کرمان، سکنۀ آن 10 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گنجگاه

گنجگاه
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در باختر بخش واقع و از شمال به دهستان کیوی، از جنوب به بخش کاغذکنان و دهستان خورش رستم، از خاور به دهستان خان اندبیل و از باختر به دهستان گرم محدود میباشد. هوای آن مایل به گرمی و آب قرای دهستان از چشمه سارها و رودخانه های محلی تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات و حبوبات میباشد. دهستان از 57 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 14060 تن است. قرای مهمش عبارتند از: آغ باش، پرگو، گنجگاه (مرکز دهستان) ، هریس، رزج آباد، شیرج آباد و سنجید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

گنجگاه

گنجگاه
بر وزن و معنی پنجگاه است که شعبه بلندی مقام راست و شعبه پستی آن مبرقع است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا