- گاوباره
- گوبان: جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام، گله گاو گوباره
معنی گاوباره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آناکوندا
گلۀ گاو، گواره، گاواره، کوپاره
گلۀ گاو، گواره، گوباره، کوپاره
گواره
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، مغار، دهار، مغاره
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، مغار، دهار، مغاره
گله گاو و گاومیش: وای از آن آوا که گر گو پاره آنجا بگذرد بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر. (منجیک)
پاوزار
بلعیده فرو برده
بلع شده، فروبرده شده
گاویزن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
شغل و عمل گاودار، جایی که در آن گاو نگهداری می کنند
گاویزن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
اندرزا، جاویزن، گاودارو، گاوسنگ، گاوزهرج
ترسو، بزدل
اندرزا، جاویزن، گاودارو، گاوسنگ، گاوزهرج
ترسو، بزدل
گهواره، گاهواره طفل
گاوبانی چوپانی گاو: جنود ظفر نمود الله وردی خان و غلامان را از قضای ربانی صبحی بر سمت آن قلعه عبور افتاده و از شخصی که گاویاری مینموده خبر گرفتند
بچه گاو گوساله
ترسو
گیاهی است از تیره پروانه واران و از دسته پیچها که در حدود 12 گونه از آن شناخته شده است و بیشتر در هوای معتدل میروید. گلهای این گیاه کوچک و غلاف میوه اش نیز کوچک و اغلب شامل دو دانه است. گاو دانه از گیاهان خوب علوفه یی است و دانه اش جهت تغذیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد مشنگ گاوی مشتر میشو کشنی کوشنه کرسنه کسنگ حب البقر اورنس کسنا فارسطاریون
کنایه از دنیا و روزگار است
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
تخت مانندی که کودک شیر خوار را در آن خوابانند: و هر گاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی
میوه نونوباوه
جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است، نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر
گهواره، تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
آکومولاتور، خازن
باز، ایضاً، دگربار
پرکردن و انباشتن مخزن، قوه برق
کسی که گاو نگهداری کند و گاو پرورش بدهد
گاوسر، گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند، گوسر
کسی که سوار بر اسب یا پیاده با گاو نبرد کند
تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره می شود، آکومولاتور، خازن