- کھودنا
- تونل زدن، کندن، خراشیدن، حفر کردن، گودال کندن
معنی کھودنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توطئه و قیام ناگهانی بخشی از طبقۀ حاکم برای براندازی حکومت و تشکیل دولت جدید

سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، بوغنج، سیسارون، سنز، سیاه تخمه، شونیز، سنیز، کرنج
برانداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی و تسلط بر اوضاع و روی کار آوردن حکومتی نو را گویند
obtusion
obtusidade
Begriffsstutzigkeit
tępotę
тупость
obtusidad
ottusità
stompzinnigheid
тупість
چرخش، قدم بزن، پیچیدن، گردش کردن، غلتیدن، چرخیدن، به دور خود چرخیدن
خیره نگاه کردن، خیره شدن، زل زدن
باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
دستکاری کردن، بازی کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن، ورزش کردن
زبر، خشن، خش دار، خراشیده، با ناصافی
خراشیدن
فراموشی، فراموش کردن
جوشیدن، برای شکستن
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
تحمیل، تحمیل کردن
تحویل دادن، ترک کردن
پرچم زدن، سوراخ کردن
سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
از دست دادن
جستجو کردن، برای پیدا کردن
जड़ता