کاردار کاردار مامور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره می کند، وزیرحاکم، کارمند دولت فرهنگ فارسی عمید
کاردار کاردار وزیر، حاکم، مأمور سیاسی یک دولت در کشوری دیگر که در غیاب سفیر به انجام کارهای سفارت خانه می پردازد فرهنگ فارسی معین