جدول جو
جدول جو

معنی کوکن - جستجوی لغت در جدول جو

کوکن
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، پش، کوف، بایقوش، بوم، کلک، مرغ شب آویز، هامه، پژ، مرغ شباویز، کول، کلیک، مرغ بهمن، آکو، کوچ، پشک، پسک، کنگر، شباویز، بیغوش، چغو، اشوزشت، چوگک، مرغ حق، بوف
تصویری از کوکن
تصویر کوکن
فرهنگ فارسی عمید
کوکن
جغد
تصویری از کوکن
تصویر کوکن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوکنک
تصویر کوکنک
جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
کالابرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوکب
تصویر کوکب
(دخترانه)
ستاره، گلی زینتی درشت و پرپر به رنگهای ارغوانی سفید قرمز زرد یا بنفش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کودن
تصویر کودن
احمق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چوکن
تصویر چوکن
ترکی پیازک پیازی گرزی که سر آن با زنجیر به دست بند می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوکن
تصویر اوکن
افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکن
تصویر کرکن
غلۀ نیم رس بریان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوکب
تصویر کوکب
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، جرم، کوکبه، نجمه، استاره، ستار، نجم، تارا، اختر، نیّر
در علم زیست شناسی گلی زینتی، پرپر و به رنگ های سرخ، زرد، سفید و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود
کنایه از اشک
کنایه از میخ تزئینی شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهکن
تصویر کوهکن
کسی که شغلش کندن کوه است، کسی که کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوبن
تصویر کوبن
چکش، پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، کدین، خایسک، پکوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کم عقل، احمق، کنایه از تنبل، یابو، اسب کندرو، فیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسکن
تصویر کسکن
نوعی گرز که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته وصل می کردند، برای مثال یلان را نرم گشت از گرز گردن / نهاده سر به سینه همچو کسکن (وحشی - ۳۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرکن
تصویر کرکن
غله نارس که بریان کنند و خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتکن
تصویر کتکن
مخفی، چاه کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسکن
تصویر کسکن
گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه بدسته نصب کنند پیازک پیازی: (یلان را گشته نرم از گرز گردن نهاده سر بسینه همچو کسکن)، (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
ورقه بهادار، سهم
فرهنگ لغت هوشیار
چکش آهنگران و مسگران و آن دو قسم باشد: یکی مربع که آنرا پتک خوانند و دیگری دراز و آنرا کدینه گویند مطراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکه
تصویر کوکه
جغد برادر رضاعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکو
تصویر کوکو
صدا و آواز فاخته مانند آواز هدهد را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکت
تصویر کوکت
فرانسوی لوند شنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکب
تصویر کوکب
ستاره، جمع کواکب
فرهنگ لغت هوشیار
اسپانیایی سر خچوب از گیاهان درختچه ایست بارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان دارای ریشه های منشعب و ساقه صاف و برنگ مایل بسفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز بدرازای 4 تا 8 سانتیمتر و برنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و برنگ زرد مایل بسفید میباشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن بنام کوکائین و تروکزیلین و سینامیل کوکائین وجود دارد خشب الاحمر کهوکا کوهکا کوکا آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
زیر سری، بالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کور ذهن، دیریاب، نادان، کج طبع، کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کوه را میکند و میبرد: وانکه هست از پیشه صبرو شکیب کوه اندوه و بلا را کوهکن. (هاتف)، اسب قوی، فرهاد
فرهنگ لغت هوشیار
((کَ کَ یا کِ))
غله ای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس بریان کنند و بخورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسکن
تصویر کسکن
((کَ کَ))
گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند، پیازک، پیازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
((کُ پُ))
برگ جیره بندی، کالا برگ (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوبن
تصویر کوبن
((بِ یا بَ))
چکش آهنگران و مسگران و آن دو قسم باشد، یکی مربع که آن را پتک خوانند، دیگری دراز و آن را کدینه گویند، مطراق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکی
تصویر کوکی
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکو
تصویر کوکو
فاخته، آواز و صدای فاخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکو
تصویر کوکو
غذایی که از سرخ کردن سبزی ها، سیب زمینی با تخم مرغ تهیه می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکب
تصویر کوکب
((کَ کَ))
ستاره، جمع کواکب
فرهنگ فارسی معین