معنی کسکن کسکن گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه بدسته نصب کنند پیازک پیازی: (یلان را گشته نرم از گرز گردن نهاده سر بسینه همچو کسکن)، (وحشی) تصویر کسکن فرهنگ لغت هوشیار