- کهدان
- کاهدان، انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
معنی کهدان - جستجوی لغت در جدول جو
- کهدان
- جائی که در آن کاه و علف ستوران نهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به کهدان: تف بر این خواجگان کهدانی. (سنائی)
اکراد
بچه دان، رحم
رنجور رنج دیده
دانا، داننده، آگاه، عالم، برای مثال نه با آنت مهر و نه با اینت کین / که بهدان تویی ای جهان آفرین (فردوسی۲ - ۱۰۱۰)
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان، پرکام
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
آنجائی که کاه را انبار کنند
پارسی تازی گشته گردان ک افسار افسار، پاسخ راست در خنیا
کوهکن
کنیز
انبار کاه، محل ریختن کاه
کهانت در فارسی: کندایی اختر ماری پیشگویی جمع کاهن فالگویان پیشگویان