جدول جو
جدول جو

معنی کهکان

کهکان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کهکان

کهدان

کهدان
کاهدان، انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
کهدان
فرهنگ فارسی عمید

کهکشان

کهکشان
مخفف کاه کشان است و آن سفیدیی باشد که شبها بطریق راه در آسمان نماید و آن از بسیاری ستاره های کوچک نزدیک بهم است
فرهنگ لغت هوشیار

کهکانی

کهکانی
کوهکنی: فرها به که کانی شیرین بکف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

کهکشان

کهکشان
کاهکشان، مجموعه ای از بیلیون ها ستاره است که برخی از آن هابه مراتب بزرگتر از خورشید می باشند، اما به علت فاصله زیاد، کوچکتر از خورشید به نظر می آیند.در بین ستارگان کهکشان ها، مقادیر زیادی گاز و ابرهایی از گرد و غبار وجود دارند که به گازه
کهکشان
فرهنگ فارسی معین

کهکشان

کهکشان
مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، آسِمان دَرِّه، کاهکِشان، کاهَنگان، مَجَرِّه، راهِ حاجیان، تَنینِ فَلَک، راه شیری
کهکشان
فرهنگ فارسی عمید

کاکان

کاکان
دهی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 15هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه سر راه مالرو و ساردوئیه به جیرفت واقع است، کوهستانی و سردسیر است تعداد سکنۀ آن 45 نفر است آبش از چشمه تأمین میشود، محصولاتش عبارت از غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی آن زراعت و راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

کبکان

کبکان
قریه ای است پنج فرسخ بیشتر میانۀ جنوب و مغرب کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا