جدول جو
جدول جو

معنی کمربنه - جستجوی لغت در جدول جو

کمربنه
(کَ مَ پُ)
دهی از دهستان سامن است که در شهرستان ملایر واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرمینه
تصویر کرمینه
مرحله ای از رشد حشرات که شکل آن ها مانند کرم است، لارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمربسته
تصویر کمربسته
نوکر آماده به خدمت برای مثال چه بندم کمر در مصاف کسی / که دارم کمربسته چون او بسی (نظامی ۵ - ۸۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمربند
تصویر کمربند
تسمه یا نواری که به دور کمر می بندند، کمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاربند
تصویر کاربند
کاربندنده، به کار برنده، عمل کننده، برای مثال پر اندیشه شد جان پولادوند / که آن بند را چون شود کاربند (فردوسی - ۳/۲۷۰)، مطیع، فرمان بردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورانه
تصویر کورانه
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
مانند آمر، همچون آمران مانند فرماندهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمرگاه
تصویر کمرگاه
کمر، جایی که کمربند بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مَ بُ نِ)
دهی از دهستان بالاخیابان است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ بُ)
دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمترینه
تصویر کمترینه
کمترین، اقل: (چون کمترینه حرف ز نظم مدایحست دری نشان نداد کس اندر همه عدن)، (پیغو ملک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
مانند آمران همچون فرماندهان: آمرانه سخن میگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمربند
تصویر کمربند
تسمه از چرم، پارچه و جز آن که بر کمر بندند، میان بند، منطقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتنه
تصویر کارتنه
عنکبوت: (زدام کار تنه چون مگس فرار کند فضای روزی او بسته راه پروازش) (رکن بکرانی)، نسج عنکبوت کار تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاربند
تصویر کاربند
کارگزار، مامور، عامل، عمل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرگاه
تصویر کمرگاه
محلی که کمر بند یا تنگ بر آن قرار گیرد کمر بست میان: (مویت نهاده سر بکمر گاه تو مگر آمد که با تو دست هوس در کمر کند)، (سلمان ساوجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر بند
تصویر کمر بند
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است
فرهنگ لغت هوشیار
نسنجیده نا سنجیده علی العمیاء کورانه. یا اطاعت کور کورانه. پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاربند
تصویر کاربند
((بَ))
به کار گیرنده، استعمال کننده، عمل کننده، اجرا کننده، عامل، کارگزار، مأمور، فرمانبردار، مطیع، شدن اطاعت کردن، فرمانبرداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمربندی
تصویر کمربندی
منسوب به کمربند، دارای حالتی چون کمربند، جاده ای که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمربند
تصویر کمربند
((~. بَ))
تسمه ای از چرم و پارچه و هر آن چه بر کمر بندند، منطقه، نوکر، ملازم، محبوب، معشوق
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
پولی که در برابر انجام کاری معین (مانند معاینه بیمار) یا ساعت کار (مانند یک ساعت تدریس) پرداخت می شود، کارمزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
((مِ نِ))
تحکم آمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارانه
تصویر کارانه
حق ماموریت، حقوق
فرهنگ واژه فارسی سره
تسمه، دوال، شال، میان بند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کمربند: رضایت، کمربند تزیین شده: آسایش، یافتن آن: اعتماد، گم کردن آن: راه دیگری در زندگی انتخاب کنید، کمربند طلا: ازدواج در راه است - لوک اویتنهاو
کمربند در خواب میزان برخورداری شما را از مجموع امکاناتی که در بیداری دارید نشان می دهد. تعبیر کمر بند تا حدی به کلاه نزدیک است ولی واقعیت و عمق آن از جهاتی بیشتر است. کلاه ارزش و بهائی است که دیگران به شما می دهند ولی کمر بند لذت و بهره ای است که خودتان از موقعیت و امکانات خویش می برید و هیچ ربطی با دید و نظر و رای مردم ندارد. اگر در خواب دیدید کمر بندی را محکم بسته اید که قلابی بزرگ دارد و از نظر خودتان هیچ نقصی در آن وجود ندارد نشان آن است که در زندگی کامیاب می شوید و از همه امکاناتی که فراهم آورده اید به خوبی بهره می گیرید و سود می برید. اگر دیدید کمر بندی سست و کم ارزش به قلابی لق و شل بسته اید موقعیت متزلزلی خواهید داشت و کامروائی از دسترس شما دور است. برخی از معبران کمر بند را فرزند تعبیر کرده اند و این بستگی دارد به موقعیت بیننده خواب. کسانی که امکان آوردن فرزند برای ایشان هست کمر بند می تواند فرزند باشد و آن هم فرزند ذکور که باعث سربلندی و نیک نامی پدر خویش می شود. اگر در خواب ببینید که شلوار پوشیده اید اما کمر بند ندارید که روی آن ببندید و ممکن است شلوار از پای شما بیفتد موقعیت خانوادگی متزلزلی خواهید یافت و بخصوص با همسرتان اختلاف پیدا می کنید تا حدی که احتمال ترک شما را نیز می دهد. اگر در خواب کمر بند خود را به کسی بدهید قدرت و توانائی را از خود دور می کنید و آن را در اختیار شخصی دیگر قرار می دهید و اگر کسی کمربند از شما بگیرد و به کمر خود ببندد جای شما را می گیرد. همین طور است اگر بیننده خواب کمربند کسی را بگیرد و به کمر خودش ببندد چون نشان آن است که از او سلب قدرت می کند و خودش جای او را تصاحب می نماید. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ اگر خواب ببینید کمربند خود را محکم بسته اید و شما را آزار می دهد، علامت آن است که افراد مکار بر شما مسلط خواهند شد. ، ۲ـ اگر خواب ببینید دیگری کمریندی از مخمل یا کمر بندی جواهرنشان به کمر بسته است، علامت آن است که بیشتر به دنبال کسب ثروت خواهید بود تا شهرت. ، ۳ـ اگر زنی در خواب از کسی کمربندی بگیرد، نشانه آن است که در زندگی امتیازاتی به دست می آورد. ، ۴ـ اگر خواب ببینید کمربندی نو به کمر بسته اید، نشانه آن است که به زودی با غریبه ای آشنا خواهید شد و با او در کاری شریک می شوید و از این شراکت زیان خواهید دید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
Peremptory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مرتع و کشتزاری در بین روستاهای اویل و کوهپر نوشهر، از توابع
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی واقع در خطیر کوه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
غاری است نزدیک بهشهردر کاوش های سال، ۴۹ میلادی/۱۳۲۷ خورشیدی، در
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
категорический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
zwingend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
категоричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
kategoryczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
强制的
دیکشنری فارسی به چینی