معنی کمربندی کمربندی منسوب به کمربند، دارای حالتی چون کمربند، جاده ای که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند تصویر کمربندی فرهنگ فارسی معین
کمر بندی کمر بندی منسوب به کمر بند خط کمر بندی یک شهر. خطی مفروض که دو ریک شهر تعیین کنند فرهنگ لغت هوشیار
کاربندی کاربندی عمل و کیفیت کاربند: و مبادا که دل تو از کاربندی این کتاب بازماند. (قابوسنامه) لغت نامه دهخدا
کمربند کمربند تسمه ای از چرم و پارچه و هر آن چه بر کمر بندند، منطقه، نوکر، ملازم، محبوب، معشوق فرهنگ فارسی معین