- کشتیبان
- ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
معنی کشتیبان - جستجوی لغت در جدول جو
- کشتیبان
- ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حامی، تضمینی
یااری دهنده
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
نگهبان مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
پارسی تازی گشته از واژه کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه درزی، زخمه (مضراب) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز
شتربان
تضمین، حمایت
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
یاری یارمندی، کمک مدد مظاهرت
رانندۀ کشتی، کشتیبان
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
راننده کشتی کشتیبان
یاری، حمایت
کمک، مدد، حمایت
نگهبان و پاسبان کشت زار و مزارع
مقتولین
چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
شتابنده آن که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری انجام دهد، بعجله بشتاب: شتابان به سوی شهر حرکت کرد
شتابنده، کسی که باشتاب حرکت کند
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
نگهبان دشت، نگهبان کشتزار یا چراگاه
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
بی حمیت دیوث زن جلب
زن جلب زن قحبه دیوث: (ایا کشخان بد اصل ای سه پوشش علی نامی دریغ این نام بر تو)، (سنائی)
کشتیار کسی شدن، بسیار اصرار کردن: کشتیار ش شدم که این کار را بکند نکرد
زمینی که در آن چیزی کاشته باشند مزرعه