جدول جو
جدول جو

معنی دشت بان

دشت بان((دَ))
نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه
تصویری از دشت بان
تصویر دشت بان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دشت بان

دشت بال

دشت بال
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنۀآن 120 تن. آب آن از رود خانه سیوند. محصول آنجا غلات و حبوب و چغندر. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

دشتیبان

دشتیبان
دشتبان. نگهبانی که بر مزارع مزروعه و کاشته برگمارند. (آنندراج). رجوع به دشتبان شود
لغت نامه دهخدا

دشتبان

دشتبان
ناطور. (دستوراللغه). دشتوان. پاکار. نگاهبان دشت. پاسبان کشتزارو مزرعه. مأمور محلی ده که وظیفۀ او حفاظت مزارع دهقانان از ویرانی و دستبرد این و آن است و در بعضی نقاط امور آبیاری را نیز سرپرستی می کند:
چو در سبزه دید اسب را دشتبان
گشاده زبان شد دمان و دنان.
فردوسی.
کجا پیشکار شبانان ماست
برآوردۀ دشتبانان ماست.
فردوسی.
چرا گوش این دشتبان کنده ای
همان اسب در کشت افکنده ای.
فردوسی.
چو از دشتبان آن سخنها شنید
به نخجیرگه بر پی شیر دید.
فردوسی.
سته شد ز هومان به گرز گران
زدش دشتبانی به مازندران.
(گرشاسبنامه).
چو آن دشتبانان شوریده راه
شنیدند یک یک سخنهای شاه.
نظامی.
نوای چکاوک به از بانگ رود
برآورده با دشتبانان سرود.
نظامی.
پی گور کز دشتبانان گم است
ز نامردمیهای این مردم است.
نظامی.
شنیده ام که فقیهی به دشتبانی گفت
که هیچ خربزه داری رسیده گفت آری.
سعدی
لغت نامه دهخدا

دشتبان

دشتبان
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دماوند. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و بنشن و میوه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا