معنی کشتبان - فرهنگ فارسی عمید
معنی کشتبان
- کشتبان
- نگهبان مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
تصویر کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با کشتبان
کشتبان
- کشتبان
- پارسی تازی گشته از واژه کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه درزی، زخمه (مضراب) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز
فرهنگ لغت هوشیار
کشتبان
- کشتبان
- زارع. (آنندراج) :
نه بهر عبره کردن کشتبان را قسمت غله
نه بهر باج خواهی کاربان را رحمت عامل.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پشتبان
- پشتبان
- چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
فرهنگ لغت هوشیار
پشتبان
- پشتبان
- پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
فرهنگ فارسی عمید