معنی پشتیبان پشتیبان پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاورمتضاد: مخالف فرهنگ واژه مترادف متضاد