جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کشتی ران

کشتی ران

کشتی ران
دریانورد. آنکه کشتی را راند. ملاح. سفان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کشتی رانی

کشتی رانی
عمل کشتی راندن، اداره و شرکت حمل و نقل بوسیله کشتی
کشتی رانی
فرهنگ لغت هوشیار

کشتی وان

کشتی وان
کشتی بان. ملاح. کشتی ران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کشتی گاه

کشتی گاه
آنجای از ساحل که کشتی لنگر اندازد بندر: (آخر الامر چو کشتی بسلامت بگذشت جستم از کشتی و آمد بلب کشتی گاه)، (یعنی آمدم) (انوری)
کشتی گاه
فرهنگ لغت هوشیار