جدول جو
جدول جو

معنی کرنت - جستجوی لغت در جدول جو

کرنت
عمل جراحی، عمل کردن، جراحی
تصویری از کرنت
تصویر کرنت
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرنج
تصویر کرنج
برنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، گرنج، ارز، برنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنب
تصویر کرنب
کلم، کلم سنگ، کلم قمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنر
تصویر کرنر
گوشه، در ورزش فوتبال گوشۀ زمین بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کورنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنش
تصویر کرنش
فروتنی، تواضع، سر فرود آوردن در برابر شخص بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرند
تصویر کرند
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کورنگ، کران،
میدان اسب دوانی، حلقه، جرگۀ مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنا
تصویر کرنا
شیپور بزرگ، نای جنگی، خرنای، کرنای، کارنای، نای رویین، نای ترکی، برای مثال زود آ که شود رزمگهت همچو قیامت / کوس تو و کرنای تو چون دم زدن صور (امیرمعزی - ۳۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرات
تصویر کرات
کره ها، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنج
تصویر کرنج
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، کبودان، غرمج، بوغنج، سیسارون، سنز، شونیز، سنیز، سیاه تخمه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار میرفت و اینک در ولایات شمال ایران (مخصوصا گیلان) بهنگام اقامه مراسم عزا داری (عاشورا) بندرت بکار برده میشود، آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نمیشود و از اینرو فقط برای دم دادن بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرنج
تصویر کرنج
سیاه دانه، حنظل. برنج ارز: (در اثنای آنک ببازار میرفتم تا کرنج خرم اشتری جسته و مهار گسسته بر من گذشت. ) (سند باد نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرنب
تصویر کرنب
کلم قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرنش
تصویر کرنش
سرفرود آوردن، تعظیم کردن، خضوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربت
تصویر کربت
مشقت، حزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرنر
تصویر کرنر
گوشه زمین بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرات
تصویر کرات
جمع کره، کره ها، گویها
فرهنگ لغت هوشیار
لیف جولاهگان و شوی مالان که عبارتست از جاروب مانند که بدان آش و آهار بر تاره جامه مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرخت
تصویر کرخت
کرخ: (شیره انگور را بهر کسان ریزد بخم باده نوشی کی کند طبع کرخت باغبان ک) (علی خراسانی)
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از راسته کنه ها. کنه ها اکثر طفیلی پستانداران از قبیل دامها و سگ و گربه و انسان میشوند و از خون آنها تغذیه میکنند. کنه سگ شبیه دانه کرچک است و بر روی پوست سگ و دیگر پستانداران محکم می چسبد و از خون حیوان تغذیه مینماید و بدنش بسیار حجیم میشود و بانسان نیز حمله میکند. کنه پرندگان که معمولا بر روی پوست پرندگان استقرار می یابد و خون آنها را میمکد بانسان نیز حمله میکند. نوعی از کنه ها بنام غریب گز در کاروانسرا ها و اماکن عمومی قدیمی فراوانست و گزش آن انسانرا دچار تب راجعه میکند جلم قراد. یا کنه ها. راسته ای مشخص از رده عنکبوتیان و از شاخه بند پاییان که اکثر جانوران آن خطرناک و طفیلی دیگر پستانداران (از جمله انسان) میشوند و سبب بروز و اشاعه امراض ساری و عفونی از قبیل تب راجعه و جرب میگردند. کنه ها دارای قدی کوچک میباشند و بدنشان فقط از یک قطعه ساخته شده و اثر بند بندی در خارج نمایان نیست سفالوتوراکس و شکم فقط بوسیله شیاری از هم جدا شده که حرکاتی در آن بند صورت نمیگیرد. نوع زندگی کنه ها متغیر است. بعضی از طعمه های زنده تغذیه میکنند و برخی از مواد آلی و گروهی بسیار انگلی هستند و از خون پستانداران و انسان تغذیه مینمایند. یا کنه شتری. کنه سگ، کسی که باصرار بکسان متوسل شود و تا کارش را انجام ندهند آنانرا رها نکند: عجب کنه ایست، یا مثل کنه چسبیدن، سماجت بخرج دادن اصرار و ابرام بسیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروت
تصویر کروت
چاق، تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرست
تصویر کرست
شکم بند، سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفت
تصویر کرفت
پلید، چرکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنت
تصویر زرنت
پیر و فرتوت و شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ رُ))
لیف جولاهگان و شوی مالان که عبارت است از جاروب مانندی که بدان آش و آهار بر تاره جامه مالند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
دیگی که رنگرزان رنگ ها را در آن می جوشانند، کرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرنر
تصویر کرنر
((کُ نِ))
گوشه، کنار، حالتی در بازی فوتبال که بر اثر پرتاب توپ به وسیله تیم مدافع به پشت خط دروازه خودشان به وجود می آید و منجر به ضربه کرنر از سوی تیم حریف از گوشه های زمین رقیب می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرنش
تصویر کرنش
((کُ نِ))
تعظیم کردن، سر فرود آوردن در برابر بزرگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
((کُ رَ))
میدان اسب دوانی، اسبی که رنگش قهوه ای روشن باشد، حلقه زدن مردم، کرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرند
تصویر کرند
دیگی که رنگرزان رنگ ها را در آن می جوشانند، کرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروت
تصویر کروت
((کُ))
فربه، چاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کربت
تصویر کربت
((کُ بَ))
اندوه، جمع کرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرست
تصویر کرست
((کُ س))
سینه بند، شکم بند، تن پوشی طبی برای جلوگیری از افتادگی یا جا به جایی اندام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرفت
تصویر کرفت
((کِ رِ))
پلیدی، نجاست، چرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرخت
تصویر کرخت
بی حس
فرهنگ واژه فارسی سره