معنی کرست - فرهنگ فارسی معین
معنی کرست
- کرست((کُ س))
- سینه بند، شکم بند، تن پوشی طبی برای جلوگیری از افتادگی یا جا به جایی اندام ها
تصویر کرست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کرست
کرست
- کرست
- سینه بند زنان، کمربندی که مبتلایان به کمردرد به دور کمر خود می بندند تا از آن محافظت می کند
فرهنگ فارسی عمید
کرست
- کرست
- شکم بند زنان. بندی پهن و کش آمدنی و چسبان که زنان بر سرین و شکم و قسمتی از سینه بندند تا کلان ننماید و از کلان شدن بازدارد
لغت نامه دهخدا
کرست
- کرست
- شهری بزرگ که بنابه گفتۀ گزنفون در کنار رود ماس کاس بوده و رود مزبور شهر را از هر طرف احاطه می کرده است. (ایران باستان ج 2 ص 1008)
لغت نامه دهخدا