جدول جو
جدول جو

معنی کرنگ

کرنگ((کُ رَ))
میدان اسب دوانی، اسبی که رنگش قهوه ای روشن باشد، حلقه زدن مردم، کرند
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کرنگ

کرنگ

کرنگ
کُرَند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کُرَن، کورَنگ، کُران
کرنگ
فرهنگ فارسی عمید

کرنگ

کرنگ
دهی است از دهستان فردین بخش میامی شهرستان شاهرود. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

کرنگ

کرنگ
کرند. لیف جولاهگان. (ناظم الاطباء). کرنده. کرنگه، عروس را گویند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا