جدول جو
جدول جو

معنی کرات

کرات
کره ها، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره
تصویری از کرات
تصویر کرات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کرات

کرات

کرات
جَمعِ واژۀ کُره. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). کره ها. گویها. (ناظم الاطباء). رجوع به کره شود
لغت نامه دهخدا

کرات

کرات
جَمعِ واژۀ کَرّه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مکرراً و چندین بار. (ناظم الاطباء). رجوع به کره شود.
- به کرات، باربار و دفعه های بسیار و پی درپی. (ناظم الاطباء).
- کرات مرات، به کرات. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب به کرات شود
لغت نامه دهخدا

کرات

کرات
لالکی. (فرهنگ فارسی معین). درختی خاردار که در اراضی مرطوب و پست جنگلهای شمال بسیار است:
گشته زمین او بخیل آب اندرو مانده قلیل
آورده بر روی نخیل اینک کرات اینک رغل.
لامعی (از فرهنگ فارسی معین).
رجوع به لالکی شود
لغت نامه دهخدا