- کاف
- باز دارنده
معنی کاف - جستجوی لغت در جدول جو
- کاف
- شکاف، رخنه، چاک
- کاف
- نام بیست و پنجمین حرف الفبای فارسی
- کاف
- نام حرف «ک»
کافتن، شکاف، چاک، رخنه، تراک
پسوند متصل به واژه به معنای کافنده مثلاً کوه کاف
لفظ عربی کن به معنی باش
کاف ران: فرج زن،برای مثال در تو تا کافی بود از کافران / جای گند و شهوتی چون کاف ران (مولوی۱ - ۵۸)
کاف و نون: کنایه از فرمان خداوند دایر بر آفرینش،برای مثال توانایی که در یک طرفه العین / ز کاف ونون پدید آورد کونین (شبستری - ۸۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسنده، بس
نوشگاه
بی خدا، خدا نشناس
پذیرنده، پذیرندۀ تعهد کسی، پذرفتار، ضامن
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد
آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
بسنده و بی نیاز کننده، وافی، شافی
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
ضامن، پذیرنده
ضد مومن، بی دین، بی کتاب، ناگرویده، ناسپاس
بس کننده، بی نیازکننده، دارای کمیت، کیفیت یا دامنه ای مناسب برای تأمین نیاز یا تقاضا
جمیع، همه، همگی
کافه تریا، جایی که در آن چای و قهوه برای مشتریان آماده می شود، قهوه خانه
Adequate, Enough, Sufficient
adequado, suficiente
ausreichend, genug
odpowiedni, wystarczający
адекватный , достаточный
достатній
adecuado, suficiente
adéquat, suffisant
adeguato, sufficiente
adequaat, voldoende
पर्याप्त
memadai, cukup