جدول جو
جدول جو

معنی ژنگه - جستجوی لغت در جدول جو

ژنگه
چین و شکنجی که بر روی اندام پدید آید آژنگ
تصویری از ژنگه
تصویر ژنگه
فرهنگ لغت هوشیار
ژنگه
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، آسه
تصویری از ژنگه
تصویر ژنگه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنگه
تصویر زنگه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
آن زمان آن وقت آن هنگام، پس از آن سپس بعد در آخر، مع هذا مع ذالک، بعلاوه از آن گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
منزل مسکن جای باش، جایی که نقد و جنس در آنجا نهند، مقام مرکز مستقر، آبادی ده، سازمان موء سسه، انبار مخزن، صندوق، خیمه خرگاه، چند اول لشکر، اسباب وزیران و ارکان دولت. یا بار و بنگاه. چیزهای قابل حمل مانند چادر و خیمه و دیگر اسباب و لوازم سفر. بانگه آواز نعره، کشیدن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را بهم متصل میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، برای مثال نه سلطان خریدار هر بنده ای ست / نه در زیر هر ژنده ای زنده ای ست (سعدی۱ - ۱۰۳)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنگه
تصویر شنگه
آلت تناسلی، مزبله، جای ریختن خاک روبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگه
تصویر بنگه
بنگاه، خانه، انبار، جای داد و ستد، سازمان، مؤسسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگله
تصویر ژنگله
سم شکافته مانند سم گاو، گوسفند و آهو زنگوله،
زنگوله، زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند، زنگل، زنگله، زنگدان، زنگلیچه، ژنگدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را به هم مربوط می سازد، بغاز، باب
مقداری از زر و سیم، قطعۀ کوچک طلا یا نقره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنگه
تصویر لنگه
مقابل جفت، فرد، یک نیمۀ باری که بر ستور گذاشته می شود، چیزی که جفت یا دو قسمت داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگه
تصویر انگه
ینگه، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ینگه
تصویر ینگه
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
عدل، یک قسمت از دو قسمت بار، لنگه بار، آنچه که بر یک سوی راست یا چپ ستوری حمل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که در شب زفاف دنبال عروس بخانه داماد رود، دنباله ترکی پساد (گویش بدخشی) زه ساگدوش: مرد ینگه برای عروس بمنزله ساق دوش است برای داماد توضیح آنکه درقدیم شب عروسی مردی (یا دو مرد) جهاندیده وتجربه پرورده از دوستان داماد نزد اومی نشستند و وی را به وظایفی که برعهده داشت آشنا می ساختند وجزئیات اعمال شب زفاف رابدومی آموختند این مردان را ساق دوش می گفتند. برای عروس نیززنی (یازنانی) تعیین می شدند که وی رابه وظایفش آشناسازند و چنین زنی راینگه می گفتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگه
تصویر انگه
((اِ گَ))
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود، زن برادر، دایه خاتون. ینگه و ینگا، هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنگه
تصویر بنگه
((بَ گَ یا گِ))
آواز، نعره، کشیدن آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
((تَ یا تِ گَ))
مقداری از زر و سیم، قطعه ای کوچک از طلا و نقره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
((تَ گِ))
شاخه ای از دریا واقع بین دو خشکی که دو دریا را به هم می پیوندد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنگله
تصویر ژنگله
((ژَ گُ لَ یا لِ))
سمی که شکافدار باشد مانند سم آهو، گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
بزرگ، عظیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
((ژَ دِ یا دَ))
پاره، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگه
تصویر لنگه
((لَ گِ یا گَ))
لنگ، آلت تناسل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگه
تصویر لنگه
((لِ گِ))
یکی از دو قسمت بار، عدل، تاجه، فرد، نقیض جفت، یکی از دو قسمت در، لت، لخت، مصراع، عدیل، نظیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ینگه
تصویر ینگه
((یَ گِ))
یدک، دنباله، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگه
تصویر نگه
نگاه، دید، نظر، چشم، توجه کنید، توجه کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش، نیش سوزن، نیش حشرات گزنده مانند پشه و زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگه
تصویر نگه
نگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
((ژَ نِ))
نیش سوزن، نیش حشرات گزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
((ژَ))
مخفف آژنگ، چین و چروک روی پوست بدن
فرهنگ فارسی معین