جدول جو
جدول جو

معنی زنگه

زنگه(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
تصویری از زنگه
تصویر زنگه
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با زنگه

زنگه

زنگه
مصغر زنگ بمعنی درای و اینجا (بیتی از شرفنامۀنظامی) از زنگ کوچک حلقه و گوشوارۀ گوش مراد است. (حاشیۀ وحید بر شرفنامۀ نظامی ص 116) :
چو ز آهن کنم حلقه در گوش سنگ
به زنگه رود گوش سالار زنگ.
نظامی (شرفنامه ایضاً)
لغت نامه دهخدا

زنگه

زنگه
نام پهلوانی بوده که پدر او را شاوران خوانند. (برهان). نام مبارزی است از ولایت زنگه که پدرش شاوران نام داشته، در شاهنامۀ فردوسی مذکور است. (انجمن آرا) (آنندراج). نام مبارزی است که پدرش شاوران نام داشت. (فرهنگ رشیدی). نام پهلوانی. (ناظم الاطباء). یکی از پهلوانان ایران. (از فهرست ولف) :
نوازادۀ زنگه را بازجست
طلب کرد و زنگار از آیینه شست.
نظامی (شرفنامه چ وحید ص 229).
رجوع به مادۀ قبل و بعد شود
لغت نامه دهخدا

زنگو

زنگو
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
زنگو
فرهنگ نامهای ایرانی

آنگه

آنگه
آن زمان آن وقت آن هنگام، پس از آن سپس بعد در آخر، مع هذا مع ذالک، بعلاوه از آن گذشته
فرهنگ لغت هوشیار

بنگه

بنگه
منزل مسکن جای باش، جایی که نقد و جنس در آنجا نهند، مقام مرکز مستقر، آبادی ده، سازمان موء سسه، انبار مخزن، صندوق، خیمه خرگاه، چند اول لشکر، اسباب وزیران و ارکان دولت. یا بار و بنگاه. چیزهای قابل حمل مانند چادر و خیمه و دیگر اسباب و لوازم سفر. بانگه آواز نعره، کشیدن آواز
فرهنگ لغت هوشیار

زنمه

زنمه
گوشوارک در گیاهان، گوشور هر یک از دو برآمدگی کنار سوراخ گوش، سوفارو هریک از دو سوی سوفارتیر پاره ای از گوشت شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند تثنیه آن: زنمتان
فرهنگ لغت هوشیار