جدول جو
جدول جو

معنی انگه

انگه((اِ گَ))
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود، زن برادر، دایه خاتون. ینگه و ینگا، هم گویند
تصویری از انگه
تصویر انگه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انگه

انگه

انگه
ینگه، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
انگه
فرهنگ فارسی عمید

انگه

انگه
دهی از بخش طالقان شهرستان تهران است که 143 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و لوبیاست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

انگه

انگه
زنی که همراه عروس به خانه شوهر رود و او را به حجلۀ عروسی برد. زن برادر.
لغت نامه دهخدا

زنگه

زنگه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
زنگه
فرهنگ نامهای ایرانی

آنگه

آنگه
آن زمان آن وقت آن هنگام، پس از آن سپس بعد در آخر، مع هذا مع ذالک، بعلاوه از آن گذشته
فرهنگ لغت هوشیار

بنگه

بنگه
منزل مسکن جای باش، جایی که نقد و جنس در آنجا نهند، مقام مرکز مستقر، آبادی ده، سازمان موء سسه، انبار مخزن، صندوق، خیمه خرگاه، چند اول لشکر، اسباب وزیران و ارکان دولت. یا بار و بنگاه. چیزهای قابل حمل مانند چادر و خیمه و دیگر اسباب و لوازم سفر. بانگه آواز نعره، کشیدن آواز
فرهنگ لغت هوشیار