- چلاندن
- فشار دادن منضغط کردن عصاره گرفتن
معنی چلاندن - جستجوی لغت در جدول جو
- چلاندن ((چَ دَ))
- فشار دادن، عصاره گرفتن، چلانیدن
- چلاندن
- فشردن، فشار دادن چیزی، فشردن یک چیز آبدار چنان که آب آن بریزد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دائقه کسی را به طعم نوعی از خوردنی یا آشامیدنی آشنا ساختن
به چرا واداشتن، گردش حیوانات در علفزار
چپانیدن
در سیر و خرام آوردن خرامانیدن، خوش خرامیدن بناز و کشی راه رفتن
قطره قطره ریختن مایعی را
فشار دادن منضغط کردن عصاره گرفتن، فشار دادن و منضغط کردن
فشار داده شده عصاره گرفته
فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار سوزن و غیره دربدن یا در جسمی دیگر. فرو کردن
مایعی را قطره قطره در چیزی ریختن، چکه چکه ریختن، برای مثال ناله بر گردون رسانیدن گرفت / وز دو دیده خون چکانیدن گرفت (جامی۲ - ۴۳۴)
خالی کردن تپانچه یا تفنگ، کشیدن ماشۀ اسلحه و تیر انداختن
خالی کردن تپانچه یا تفنگ، کشیدن ماشۀ اسلحه و تیر انداختن
ویژگی آنچه فشرده شده، ویژگی چیزی که با فشار، آب آن را گرفته باشند
اندکی از یک چیز خوردنی در دهان کسی گذاشتن که طعم و مزۀ آن را بچشد
کسی را وا داشتن که چیزی را تجربه کند
کسی را وا داشتن که چیزی را تجربه کند
گردش دادن حیوانات علف خوار در علف زار برای چرا، به چرا وا داشتن، وادار به چریدن کردن
فروکردن چیزی باریک و نوک تیز مانند سوزن و خار در بدن یا چیز دیگر
افشاندن، تکانیدن، تکان دادن درخت که میوه های آن بریزد، لاندن
آگنده کردن، پر کردن، چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن، تپاندن، تپانیدن
تکاندن و افشاندن دامن جامه و قالی و برگ گل و غیره
Instillation
выжимать
закапывание
впихивать
auswringen
Instillation
stopfen