معنی چروش در لغت نامه دهخدا

دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آبادکه در 24هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 10هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه واقعست. جلگه و هوایش سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از سراب چروش، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ ایتیوند میباشند و برای تهیۀ علوفۀ احشام در همین حوالی ییلاق قشلاق میکنند و در چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)

معنی چروش در لغت نامه دهخدا

چربش و چربی که در زیر پوست حیوانات باشد. (ناظم الاطباء). پیه

معنی چروش - جستجوی لغت در جدول جو

چروش

لغت نامه دهخدا

چروش

لغت نامه دهخدا

خروش

(پسرانه)

فریاد، بانگ

فرهنگ نامهای ایرانی

پروش

(دخترانه)

لطیف چون پر

فرهنگ نامهای ایرانی

سروش

(دخترانه و پسرانه)

شنیدن و فرمانبرداری، فرشته مظهر اطاعت، فرشته پیام آور در فرهنگ زرتشتی

فرهنگ نامهای ایرانی

چموش

ویژگی اسب یا استر سرکش و لگدزن

فرهنگ فارسی عمید

گروش

گرویدگی، ایمان آوردن

فرهنگ فارسی عمید

دروش

آلت کفش دوزی که با آن چرم را سوراخ می کنند، نشتر حجام

فرهنگ فارسی عمید

سروش

پیام آور، در آیین زردشتی یکی از ایزد آنکه مظهر اطاعت و فرمان برداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمان برداری می آموزد، برای مثال به فرمان یزدان خجسته سروش / مرا روی بنمود در خواب دوش (فردوسی۲/۴۱۴)
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرشته
جبرئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روح الامین، روح القدس، روح اعظم، امین وحی، حامل وحی، ناموس اکبر
موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است

پیام آور، در آیین زردشتی یکی از ایزد آنکه مظهر اطاعت و فرمان برداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمان برداری می آموزد، برای مِثال به فرمان یزدان خجسته سروش / مرا روی بنمود در خواب دوش (فردوسی۲/۴۱۴)
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرشته
جِبرَئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روحُ الاَمین، روحُ القُدُس، روحِ اَعظَم، امینِ وَحی، حامِلِ وَحی، ناموسِ اَکبر
موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است

فرهنگ فارسی عمید