معنی گروش - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گروش
گروش
- گروش
- ایمان آوردن: نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش که
فرهنگ لغت هوشیار
گروش
- گروش
- عمل ِ گرویدن. ایمان آوردن: نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش، که: آمنوا... (کتاب المعارف بهأولد)
لغت نامه دهخدا
سروش
- سروش
- شنیدن و فرمانبرداری، فرشته مظهر اطاعت، فرشته پیام آور در فرهنگ زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی