- چاشتدان
- ظرفی که نان و خوردنی در میان آن گذارند، صندوقچه زنان
معنی چاشتدان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرفی که نان و خوردنی در میان آن گذارند، صندوقچه زنان
چاشدان، ظرفی که در آن غذای چاشت را بگذارند، ظرفی که در آن نان و خوردنی دیگر بگذارند، جای ریختن غله، انبار غله
ظرفی که غذای چاشت را در آن بگذارند، ظرف نان و طعام
ظرفی که در آن نان و خوردنی بگذارند
ظرفی که در آن غذای چاشت را بگذارند، ظرفی که در آن نان و خوردنی دیگر بگذارند، جای ریختن غله، انبار غله
موقع صبحانه خوردن
طعام دادن بوقت چاشت
ناشاد، آنکه شاد و خوشحال نیست، غمگین
صندوقچه ای که در آن اشیای خرده ریزه می گذاشتند، صندوقچه ای که دکان داران در آن پول می ریختند
هنگام چاشت، وقت چاشت، هنگامی از روز که آفتاب برآمده باشد، هنگام چاشت خوردن، چاشتگاهی، چاشتگاهان، برای مثال بسا کسا که چو من سوی خدمتش رفتند / به چاشتگاه غمین، شادمان شدند به شام (فرخی - ۲۴۱)
ناشاد مقابل شادان
ظهر، نزدیک ظهر
دوک و دوکدان ساختن
استوار وقوی شدن
ظرف چای
چشمخانه کاسه چشم
ظرفی که در آن بول کنند
سخت شدن، قوی شدن، استوار شدن،
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان،
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، رستی، جزالت، ثبوت
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان،
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، رستی، جزالت، ثبوت
ظرف چای، ظرفی که در آن چای خشک نگاه دارند
جای ریختن غله، انبار غله، صندوقچه، صندوق نان
چشم خانه، کاسۀ چشم، حفرهای که چشم در آن جا دارد
جایی یا ظرفی که در آن ادرار می کنند، در علم زیست شناسی مثانه
انبارغله، صندوقچه نان
تر کردن، خیساندن