جدول جو
جدول جو

معنی پھسلنا - جستجوی لغت در جدول جو

پھسلنا
سرخوردن، لیز خوردن، صاف، لغزنده
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یخ زدایی کردن، ذوب شدن
دیکشنری اردو به فارسی
شکوفه دادن، باز کردن
دیکشنری اردو به فارسی
صدای انفجار دادن، منفجر شدن، ترکیدن، فوران کردن
دیکشنری اردو به فارسی
خراشیدن، آسیاب کردن، خردکننده
دیکشنری اردو به فارسی
دستکاری کردن، بازی کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن، ورزش کردن
دیکشنری اردو به فارسی
باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
دیکشنری اردو به فارسی
فراموشی، فراموش کردن
دیکشنری اردو به فارسی
بریدن، پاره کردن
دیکشنری اردو به فارسی
منتشر شدن، گسترده شدن، کشیده شدن
دیکشنری اردو به فارسی
لغزندگی، لغزنده
دیکشنری اردو به فارسی
گرفتار کردن، گیر کردن
دیکشنری اردو به فارسی
جوشیدن، برای شکستن
دیکشنری اردو به فارسی
گسترش دادن، برای گسترش، چرخاندن، پراکنده کردن، پخش کردن، تکثیر کردن
دیکشنری اردو به فارسی
سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
دیکشنری اردو به فارسی
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
دیکشنری اردو به فارسی
لهو کردن، گوزن
دیکشنری اردو به فارسی