بادی بود که از دهان بدرآرند برای کشتن چراغ یا تیز کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم و امثال آن. پفو. فوت. دم. باد: معاذاﷲ که من نالم ز چشمش وگر شمشیر بارد ز آسمانش بیک پف خف توان کردن مر او را بیک لج پخج هم کردن توانش. یوسف عروضی (از لغت نامۀ اسدی چ پاول هورن). هر که درسر چراغ دین افروخت سبلت پف کنانش پاک بسوخت. سنائی. خط بمن انداخت گفت خوه برو خوه نی کشت چراغ امید من به یکی پف. سوزنی. از پف هر ناقص این چراغ نمیرد نورالهیش ضامن است باتمام. اثیر اخسیکتی. کاین چراغی را که هست او نوردار از پف و دمهای دزدان دور دار. مولوی. کی شود دریا بپوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس. مولوی. - امثال: به پفی مشتعلند و به تفی خاموشند. کسی که از شیر سوخت دوغ راپف کرده خورد. ، آماس. ورم
بادی بود که از دهان بدرآرند برای کشتن چراغ یا تیز کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم و امثال آن. پفو. فوت. دم. باد: معاذاﷲ که من نالم ز چشمش وگر شمشیر بارد ز آسمانش بیک پف خف توان کردن مر او را بیک لج پخج هم کردن توانش. یوسف عروضی (از لغت نامۀ اسدی چ پاول هورن). هر که درسر چراغ دین افروخت سبلت پف کنانش پاک بسوخت. سنائی. خط بمن انداخت گفت خَوه برو خَوه نی کشت چراغ امید من به یکی پف. سوزنی. از پف هر ناقص این چراغ نمیرد نورالهیش ضامن است باتمام. اثیر اخسیکتی. کاین چراغی را که هست او نوردار از پف و دمهای دزدان دور دار. مولوی. کی شود دریا بپوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس. مولوی. - امثال: به پفی مشتعلند و به تفی خاموشند. کسی که از شیر سوخت دوغ راپف کرده خورد. ، آماس. ورم
پف زده، پف کرده، ورم کوچک، نوعی شیرینی سبک وزن و مخروطی شکل که با شکر و سفیدۀ تخم مرغ درست می کنند، پفکی، تفک، تفنگ بادی، نی یا چوب میان تهی که با آن مهره یا گلولۀ گلی پرتاب کنند
پف زده، پف کرده، ورم کوچک، نوعی شیرینی سبک وزن و مخروطی شکل که با شکر و سفیدۀ تخم مرغ درست می کنند، پفکی، تفک، تفنگ بادی، نی یا چوب میان تهی که با آن مهره یا گلولۀ گلی پرتاب کنند
دهن را بسته از میان دو لب دم بر آوردن و دمیدن برای تیز کردن یا خاموش کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم دمیدن فوت کردن، باد کردن آماس کردن آماسیدن نفخ کردن ورم کردن: صورتش پف کرده است، تکبر کردن
دهن را بسته از میان دو لب دم بر آوردن و دمیدن برای تیز کردن یا خاموش کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم دمیدن فوت کردن، باد کردن آماس کردن آماسیدن نفخ کردن ورم کردن: صورتش پف کرده است، تکبر کردن
نیی است که مهره های گلی مدور خشک شده را با دمیدن (پف کردن فوت کردن) بشدت و بسرعت ازنی پرتاب می کنند و با آن پرندگان و دیگر هدفها را می زنند تفک تزتک، نوعی خوراکی که با تخم مرغ و مواد دیگر سازند
نیی است که مهره های گلی مدور خشک شده را با دمیدن (پف کردن فوت کردن) بشدت و بسرعت ازنی پرتاب می کنند و با آن پرندگان و دیگر هدفها را می زنند تفک تزتک، نوعی خوراکی که با تخم مرغ و مواد دیگر سازند