جدول جو
جدول جو

معنی پفتال

پفتال((پَ))
پیر، سالخورده، خوردنی و مشروبات گوناگون
تصویری از پفتال
تصویر پفتال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پفتال

افتال

افتال
پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان). دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پراکنده و پاشیده. شکافته و دریده و افشان. (ناظم الاطباء). فَتار. فَتال. (فرهنگ فارسی معین) :
دو نوبهار پدید آمده زاول سال
ز فصل سال و ز وصل شه ستوده خصال
از این بهار شده دست جود دُرافشان
وزان بهار شده چشم ابر دُرافتال.
قطران (از فرهنگ ضیا) (از آنندراج).
و در ابیات زیر بحذف همزه ’فتال’ آمده است. (آنندراج) :
جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد
فروغ خنجر الماس فعل مغزفتال.
ازرقی هروی (از آنندراج).
آتش و دود چو دنبال یکی طاوسی
که براندوده بطرف دم او قار بود
وان شررگوی (کذا) طاوس بگرد دم خویش
لؤلؤی خرد فتالیده بمنقار بود.
منوچهری (از آنندراج).
نافه را و مشک را و سیم را وجام را
برفراز و برفتال و برفشان و برگرای.
منوچهری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

افتال

افتال
برآمدن غلاف دانۀ سلم و طلع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برآمدن دانۀ سلم و سمر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

فتال

فتال
پسوند متصل به واژه به معنای فتالنده مثلاً گهرفتال برای مِثال جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد / فروغ خنجر الماسْ فعل مغزْفتال (ازرقی - ۴۹)
فتال
فرهنگ فارسی عمید