جدول جو
جدول جو

معنی پفالود

پفالود
پف کرده، ورم کرده، آماسیده، پرباد
تصویری از پفالود
تصویر پفالود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پفالود

پفالو

پفالو
در تداول خانگی آماس کرده و مائل به زردی و بیشتر در پشت چشم و روی مردم بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

پفالو

پفالو
پف آلود. در تداول خانگی آماس کرده و مائل بزردی و بیشتر در پشت چشم و روی مردم بکار رود. 4آماسیده روی. مُهَبَّل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پالود

پالود
پوست برّه، بالود، (السّامی)، فالوذ، (دهار) (منتهی الارب)،
ماضی پالودن است یعنی صاف کرد و از غل و غش پاک ساخت، (برهان)
لغت نامه دهخدا

پالوده

پالوده
شربتی که با یخ یا برف و رشته نشاسته یا سیب رنده کرده درست کنند
پالوده
فرهنگ لغت هوشیار

پالوده

پالوده
صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوده، فالوذَج، برای مِثال چُون آن شاه پالوده گشت از بدی / بتابید از او فرّۀ ایزدی (فردوسی - ۱/۳۶)، فالوده، شربتی که با برف یا یخ و رشتۀ نشاسته یا سیب رنده شده درست می کنند، برای مِثال ملک نقل دهان آلوده می خورد / به امّید شکر پالوده می خورد (نظامی۲ - ۲۴۶)
پالوده
فرهنگ فارسی عمید

پشمالود

پشمالود
دارای پشم بسیار، پُرپَشم، پشمالو، پشم آلود، آنکه در سر و صورت و پوست بدنش موی بسیار باشد، جانوری که بدنش از پشم پوشیده شده
پشمالود
فرهنگ فارسی عمید

فالوده

فالوده
پالوده، صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوذَج
فالوده
فرهنگ فارسی عمید