- پشتیوان
- هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
معنی پشتیوان - جستجوی لغت در جدول جو
- پشتیوان
- پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپرده بانکی برای تعیین اعتبار، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که بانک ملی جهت انتشار پول در خزانه بانک نگهداری مینماید
حامی، تضمینی
یااری دهنده
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
پشتیبان، پشت وپناه، تکیه گاه
نام جائی و مقام وموضعی است
شتربان ساربان
تضمین، حمایت
وثیقه
تشت و سینی غذا، خوانی که بر آن طعام چینند
یاری یارمندی، کمک مدد مظاهرت
سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند
ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
اشتربان، نگهبان شتر، ساربان، ساروان
ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح
یاری، حمایت
((پُ نِ))
فرهنگ فارسی معین
سپرده بانکی، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار چاپ اسکناس تعیین و نگه داری می شود
پشتیبان، در بانکداری سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور، در بانکداری طلا، نقره، جواهر و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود
کمک، مدد، حمایت
پر طاقت، پر نیرو
نادم، کسی که از کاری که کرده شرمگین باشد
پشتیبان پشتوان یاریگر
چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
نگهبان شتر راننده شتران ساربان
پرطاقت، پرنیرو، سخت، شدید
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره