جدول جو
جدول جو

معنی پریاندر - جستجوی لغت در جدول جو

پریاندر(پِ)
نام جبار کورنت که از 625 تا 585 قبل از میلاد فرمان رانده است. وی را یکی از حکماء سبعۀ یونان بشمار آرند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پدراندر
تصویر پدراندر
شوهر مادر، ناپدری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
پرواز دادن، پرتاب کردن
به زبان آوردن کلمه به صورت ناگهانی و بداهه
به طور ناگهانی کسی را بیدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسراندر
تصویر پسراندر
ناپسری، پسر همسر شخص از همسر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
کسی را به گریه انداختن، وادار به گریه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریشنده
تصویر پریشنده
پریشان کننده
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. دارای 370 تن سکنه، آب آن از زه آب درۀ محلی و محصول عمده اش غله، حبوب، توتون، میوه و چوب و کار دستی مردم آنجا بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ)
به گریه انداختن. وادار به گریه کردن: اسخن اﷲ علیه، بگریاند خدای او را. (منتهی الارب). دوست آن است که بگریاند، دشمن آن است که بخنداند. رجوع به گریانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ اَ دَ)
پدندر. شوهرمادر. ناپدری. شوی مادر. (فرهنگ اسدی نسخۀ آقای نخجوانی). راب ّ
لغت نامه دهخدا
(تِ)
یکی از اشخاص عمده ولایت ارخمن یونان که معاصر هردوت بود و تاریخ نویس یونانی مطالبی از وی نقل کرده است. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 839 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
شاعر و موسیقی دان یونانی است که در لس بس یکی از جزایر بحرالروم متولد شد و در حدود سال 675 قبل از میلاد می زیست. وی ابداع کننده اصطلاحات مربوط به چنگ است
لغت نامه دهخدا
پیزاندروس، یکی از ژنرال های باستانی آتن و از جمله کسانی است که در تاریخ 401 قبل از میلاد جمهوری آن شهر را لغو و یک هیأت حاکمه مرکب از 400 تن تشکیل کرد، (قاموس الاعلام ترکی)، نیز رجوع به پیزاندروس شود
لغت نامه دهخدا
(اُ دِ)
اندره هزمان. حکیم الهی پرتستانی آلمانی، مولد وی قرب نورمبرگ (1498- 1552 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ دَ / دِ)
آنکه یا آنچه پریشان کند
لغت نامه دهخدا
(بِرْ گَ)
بریان کننده. بریان پز. شوّا. (از دهار). و رجوع به بریان شود
لغت نامه دهخدا
(پْریُ / پِ یُ)
جنسی از ماهیان آکانتوپتر از خانوادۀ تتی دیده که در دریاهای ژاپن و آمریکای جنوبی منتشرند
لغت نامه دهخدا
تصویری از پریشنده
تصویر پریشنده
پریشان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پد اندر
تصویر پد اندر
ناپدری، شوهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
پرتاب کردن، پرواز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرانده
تصویر پرانده
پراندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسر اندر
تصویر پسر اندر
پسر زن از شوی دیگر پسر پدر از زن دیگر ناپسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پداندر
تصویر پداندر
شوی مادر ناپدری پدراندر. پدپود آتش گیرنده حراقه پد پده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویاندن
تصویر پویاندن
براه بردن (ستور و غیره) : ایجاف پویانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
کسی را بگریه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدراندر
تصویر پدراندر
پدر اندر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاندن
تصویر گریاندن
((گِ دَ))
وادار به گریه کردن، به گریه انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسراندر
تصویر پسراندر
((~. اَ دَ))
پسندر، ناپسری، پسری که از شوهر پیشین زن باشد یا پسری که از زن پیشین مرد باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریواندر
تصویر ریواندر
((دِ))
دستگاهی برای عقب بردن نوار ویدئویی، برگردان (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
((پَ دَ))
پرواز دادن، پرتاب کردن، افکندن
فرهنگ فارسی معین
((پِ تِ))
دستگاه خروجی رایانه که اطلاعات نوشتاری یا نگاره ای را بر سطح کاغذ یا مواد دیگر چاپ کند، چاپگر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایانگر
تصویر پایانگر
اتمامگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
Eject
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
выбрасывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
ausstoßen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پراندن
تصویر پراندن
вигнати
دیکشنری فارسی به اوکراینی