جدول جو
جدول جو

معنی پرسفید - جستجوی لغت در جدول جو

پرسفید(پَ سَ / سِ)
چای پرسفید، قسمی چای معطر که رنگ آن به سفیدی زند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرستیز
تصویر پرستیز
پرخاش جو، پرجنگ وجدال، برای مثال تو شادان دل و مرگ چنگال تیز / نشسته چو شیر ژیان پرستیز (فردوسی۲ - ۱۴۵۸)، پرکینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرامید
تصویر پرامید
آنکه امید بسیار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستیدن
تصویر پرستیدن
ستایش کردن، بندگی کردن، عبادت کردن، خدمت کردن، دوست داشتن بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسیده
تصویر پرسیده
پرسش شده، سؤال شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسیدن
تصویر پرسیدن
پرسش کردن، سؤال کردن، جویا شدن از حال کسی، خبر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
نقشه و تصویر ساختمان که یک طرف آن را نشان بدهد، مثل اینکه آن را از میان بریده باشند، میلۀ استاندارد با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
درستکار، بی گناه، مقابل روسیاه، سرفراز، موفق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستیده
تصویر پرستیده
کسی که او را بپرستند و ستایش کنند، پرستش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی سفید
تصویر پی سفید
خوش قدم، ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، خجسته پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرّخ قدم، فرخنده پی، پی خجسته، برای مثال شد کار سخت بر ما هرچند پی سفیدیم / ماندیم در کشاکش از شق کمانی خویش (مخلص کاشی - لغتنامه - پی سفید)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستیژ
تصویر پرستیژ
شخصیت، اعتبار و نفوذ اجتماعی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان. واقع در 4هزارگزی جنوب قلعه رئیسی مرکز دهستان. کوهستانی، سردسیر، مالاریائی. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و برنج و پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. صنایع دستی قالیچه و پارچه بافی. ساکنین ازطایفۀ طیبی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرستیدن
تصویر پرستیدن
تعبد، عبادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پرسش کردن سوال کردن استفهام، پژوهش کردن از حال کسی احوالپرسی کردن احوال پرسیدن جویای حال شدن از سلامت حال کسی آگاهی خواستن تفقد کردن تفقد، دستوری طلبیدن اجازه خواستن، عیادت کردن عیادت، باز خواست مواخذه گرفتن بر، جواب سلام دادن، یا از خر پرسیدن که شنبه کی است. یا پرسیدن از چیزی یا کسی. پژوهش کردن آگاهی خواستن جویاشدن استعلام استخبار تحقیق کردن یا مپرس، که مپرس، نظیر: که مگو دیگر نگو. یا نگو نپرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
نشان، علامت، رسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
فرانسوی نیمرخ، برش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرامید
تصویر پرامید
کسی که امید فراوان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیده
تصویر پرسیده
سئوال شده، مسئول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرسفیه
تصویر کرسفیه
برهوه دیو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسویی
تصویر پرسویی
حالت و چگونگی پرسو مقابل کم سویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستیژ
تصویر پرستیژ
خیال واهی و پوچ، اعتبار، نفوذ
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پرسفید رگ دارد سفید پر. یا چای پرسفید. نوعی چای معطر که رنگ آن مایل بسفید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستیز
تصویر پرستیز
پر کینه و جنگ و جدال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستیده
تصویر پرستیده
پرستش شده عبادت شده معبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سفید
تصویر پی سفید
بد بخت وبی طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروتید
تصویر پروتید
فرانسوی سپیده سان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
((پُ رُ))
نقشه و تصویری که مقطع طولی ساختمان یا سازه را نشان دهد، میله استاندارد فلزی با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی و ماشین سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسیده
تصویر پرسیده
((پُ دِ))
سؤال شده، مسئول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسیدن
تصویر پرسیدن
((پُ دَ))
خبر گرفتن، پرسش کردن، احوالپرسی، عیادت، بازخواست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستیژ
تصویر پرستیژ
((پِ رِ))
وجهه، آبرو و اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستیده
تصویر پرستیده
((پَ رَ دِ))
پرستش شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستیدن
تصویر پرستیدن
((پَ رَ دَ))
بندگی کردن، ستایش نمودن، بسیار دوست داشتن، دوست داشتن، دوست گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
((س))
بی گناه، صوابکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسیدن
تصویر پرسیدن
Ask
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرسیدن
تصویر پرسیدن
спрашивать
دیکشنری فارسی به روسی