جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرستیژ

پرستیز

پرستیز
پرخاش جو، پرجنگ وجدال، برای مِثال تو شادان دل و مرگ چنگال تیز / نشسته چو شیر ژیان پرستیز (فردوسی۲ - ۱۴۵۸)، پرکینه
پرستیز
فرهنگ فارسی عمید

پرستیز

پرستیز
پرخاشجوی. پر از پرخاش. پرخصومت. پرخشم. پرعناد. پرجنگ و ستیز:
ابر بیدرفش افکند رستخیز
ازو جامه پرخون و جان پرستیز.
دقیقی.
گرامی خرامید با خشم تیز
دل از کینۀ خستگان پرستیز.
دقیقی.
برومی عمود و بشمشیر تیز
بگشتند با یکدگر پرستیز.
فردوسی.
بگفت این و بنهاد رخ در گریز
اگر چند بودش دل پرستیز.
فردوسی.
دگر جنگ دیوی بود پرستیز
همیشه به بد کرده چنگال تیز.
فردوسی.
چو همدان گشسپ و یلان سینه نیز
برفتند پرکین و دل پرستیز.
فردوسی.
بیامد جهاندار با تیغ تیز
سری پر ز کینه دلی پرستیز.
فردوسی.
بدژخیم فرمود تا تیغ تیز
کشیده بیامد دلی پرستیز.
فردوسی.
پس اندر همی راند بهرام تیز
سری پر ز کینه دلی پرستیز.
فردوسی.
دلت تیره بینم سرت پرستیز
کنون جامه بر تن کنم ریزریز.
فردوسی.
که از درد او بد دلش پرستیز
ز هر سو همی جست راه گریز.
فردوسی.
چگونه جهد شیر بی چنگ تیز
اگر چند باشد دلش پرستیز.
فردوسی.
ز پیلان جنگی نجوید گریز
سرش پر ز کینه دلش پرستیز.
فردوسی.
تو شادان دل و مرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز.
فردوسی.
بکین کرد دندان و چنگال تیز
شد از کینۀ او سرش پرستیز.
فردوسی.
کنون مانده گشتم چنین در گریز
سری پر ز کینه دلی پرستیز.
فردوسی.
در آن دژ یکی زنگی پرستیز
که غول از نهیبش گرفتی گریز.
اسدی
لغت نامه دهخدا

پرستی

پرستی
در کلمات مرکبۀ ذیل و نظایر آن. رجوع به آن کلمات شود: یزدان پرستی. شاه پرستی. خداپرستی. سایه پرستی. بت پرستی. جان پرستی. (فردوسی). خودپرستی. خیال پرستی. می پرستی. آتش پرستی. عناصرپرستی. عیال پرستی. کعبه پرستی. حق پرستی. باده پرستی. مرده پرستی
لغت نامه دهخدا