جدول جو
جدول جو

معنی پاگیتن - جستجوی لغت در جدول جو

پاگیتن
بازگشت به خانه ی فرد مرده پس از مراسم تدفین و جهت دلجویی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
پاشیدن، ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالیدن
تصویر پالیدن
صاف کردن، پاک کردن، چیزی را از صافی یا غربال در کردن
ذوب کردن
ریختن
از میان برداشتن
صاف شدن، پاک شدن از آلودگی، پاکیزه شدن
تراوش کردن
ذوب شدن
ریخته شدن
از میان رفتن، پالودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاییدن
تصویر پاییدن
نگهبانی کردن، چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن، زیر نظر قرار دادن، همیشه و جاوید بودن، پایدار ماندن، درنگ کردن، ایستادن، برای مثال چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی نگویم بر من بپای (فردوسی - ۶/۵۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسیدن
تصویر پاسیدن
پاس دادن، نگهبانی کردن، پاس داشتن، رعایت کردن، لمس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاریدن
تصویر پاریدن
پریدن، پرواز کردن، بال و پر زدن پرندگان در هوا، جهیدن، جستن از جا به طور ناگهانی، بخار شدن و به هوا رفتن جسم فرّار از قبیل الکل، بنزین و آمونیاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک تن
تصویر پاک تن
پاکیزه تن، کسی که تن و بدنش آلوده نباشد، کنایه از پارسا، عفیف، کنایه از نجیب و اصیل، کنایه از نیکواندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکیدن
تصویر پاکیدن
پاک کردن، پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
پایدار ماندن، جاویدان بودن، پاییدن، برای مثال جهانا چه درخورد و بایسته ای / وگر چند با کس نپایسته ای (ناصرخسرو - ۲۵۳)،
درنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیدن
تصویر پاشیدن
ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکیدن
تصویر پاکیدن
پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگشتن
تصویر واگشتن
بازگشتن مراجعت کردن: (از من و تو هر که بدان درگذشت هیچکسی بی غرضی وانگشت) (مخزن الاسرار بنقل دکتر شهابی. (نظامی ص 137)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگفتن
تصویر واگفتن
تکرار کردن، باز گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاپیتن
تصویر کاپیتن
ناخدای کشتی، کاپیتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپیون
تصویر پاپیون
شاهپرک، پروانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاگرفتن
تصویر پاگرفتن
مستقر شدن، ثبات یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
پاکیزه تن پاک بدن، پارسا پا کجامه عفیف مقابل ناپاک تن، نیک اندام نیکو اندام نیکچهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
پایدار ماندن، باقیماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاویون
تصویر پاویون
فرانسوی تاژ (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیدن
تصویر پالیدن
جستجو کردن، تفحص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارگین
تصویر پارگین
گند آب، منجلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریدن
تصویر پاریدن
پریدن، پرواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبانی کردن حراست کردن در نظر داشتن مواظب بودن، توقف کردن بودن ایستادن ماندن درنگ کردن، ثبات و دوام داشتن مدام بودن جاوید بودن قایم بودن، منتظر بودن چشم داشتن، پایداری کردن پا فشردن، بقا زیستن ماندن، قسمت کردن بخشیدن، مهم شمردن وزن نهادن، رصد کردن و مراقبت کردن: (پاییدن وقت) و (پاییدن ستاره) و (بپای تا بدایره اندر آید) (التفهیم 64) و (بپای ارتفاع آفتاب را) (التفهیم 313) -10 ملتفت و متوجه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیدن
تصویر پائیدن
توقف کردن، ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره لوگانیها که بعضی از گونه هایش بشکل درختچه نیز میباشد. برگهایش بیضوی شکل و 3 تا 5 رگبرگ اصلی بمحاذات دمبرگ آن در طول برگ قرار دارد باقلای اجناز باقلای مسهل هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشیدن
تصویر پاشیدن
((دَ))
ریختن، پراکنده کردن، متلاشی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
((دَ))
پاشیدن، ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپیون
تصویر پاپیون
پیرایه ای معمولاً پارچه ای به شکل پروانه، که با کش یا قیطان به یقه یا موی سر بسته می شود، نوار یا روبانی که به شکل پروانه گره خورده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسیدن
تصویر پاسیدن
((دَ))
نگهبانی کردن، پاس داشتن، مواظبت کردن، لمس کردن، پسودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
((یِ تَ))
پایدار ماندن، صبر و تأمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاگرفتن
تصویر پاگرفتن
((گِ رِ تَ))
رشد کردن، استوار شدن، دوام یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارگین
تصویر پارگین
فاضلاب، آشغال دانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایگان
تصویر پایگان
سلسه مراتب، درجات
فرهنگ واژه فارسی سره