جدول جو
جدول جو

معنی پاگرفتن

پاگرفتن((گِ رِ تَ))
رشد کردن، استوار شدن، دوام یافتن
تصویری از پاگرفتن
تصویر پاگرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاگرفتن

پا گرفتن

پا گرفتن
رشد کردن نمو کردن -20 استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن، 0 دوام یافتن باقی ماندن، 0 سکی از حرکات نرمش (خم گیری) در ورزش باستانی است، 0 گرفتن عضله پا هنگام شنا 0 یا پا گرفتن برف 0 نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود. یا پا گرفتن کاری. رونق گرفتن آن. یا پا گرفتن طفل. براه افتادن او. یا پا گرفتن قبری را. سطح آن را از زمین بالا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

جاگرفتن

جاگرفتن
در جایی استقرار یافتن: (همه مدعوان در یک سالن جا نمیگیرند)، جایی را بخود اختصاص دادن: (هر کس در مسجد برای خود جهت شنیدن وعظ جا گرفته بود)
جاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پا گرفتن

پا گرفتن
استوار شدن، پابرجا شدن، برقرار شدن، ثبات و دوام پیدا کردن
نیرو گرفتن
پا گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

پا گرفتن

پا گرفتن
مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. - پا گرفتن کاری و امری، رونق و ثبات آن.
- پا گرفتن قبری را، سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم.
- پا گرفتن برف، نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
- پا گرفتن طفل، براه افتادن وی
لغت نامه دهخدا

پراگرفتن

پراگرفتن
فراگرفتن: رَدَن َ رَدناً، پراگرفت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا