معنی پالیدن پالیدن صاف کردن، پاک کردن، چیزی را از صافی یا غربال در کردنذوب کردنریختناز میان برداشتنصاف شدن، پاک شدن از آلودگی، پاکیزه شدنتراوش کردنذوب شدنریخته شدناز میان رفتن، پالودن تصویر پالیدن فرهنگ فارسی عمید