- وحود
- وحوده: تنها ماندن، یکتا ماندن
معنی وحود - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندر رفت، راهیابی، درون روی، درون شد
هستی، فرتاش
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
بسیار مهربان، دوستدار
وحش ها، جانوران بیابانی، جمع واژۀ وحش
ویژگی زنی که بسیار می زاید، بسیار زاینده
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
به جایی درآمدن، داخل شدن، شروع شدن، به آبشخور وارد شدن
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پوک، مرخ، پرهازه، آفروزه، حطب، وقید، پده، آتش افروز، فروزینه، شیاع، پیفه، افروزه، آتش برگ، پد، هود
وافد، وارد شدن، رسیدن، آنان که به جایی پیغام می برند، رسولان
جمع لحد، گور ها دخمه ها مغاک ژرف چاه دورتک کج نا راست
هستی، خلاف عدم
جمع وحل، غلیژن ها لجن ها
جمع وحش، جانوران بیابانی نخچیران ددان تولیان جمع وحش جانوران دشتی وکوهی: و بعد از سه شبانه روز اطراف جرگه بهم پیوسته انواع واصناف چرندگان از و حوش و سباع و سایر جانوران چندان جمع آید
سوختنی سوختنی سوخت، فروزینه آتشگیر گیرانه آنچه بدان آتش افروزند از هیزم باریک وگیاه خشک فروزینه آتشگیر گیرانه. افروخته شدن (آتش)
رسیدن در آمد
فرستادگی، پیام آوری، جمع وافد، در آیندگان
دوست، محبوب، دوستدار، بسیار با محبت
فرد و منفرد، تنها و یگانه، یکتا
زاینده بسیار زای بسیار زاینده (زن یا جانور)
یگانه، یکتا، تنها
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر کشیدن، تلهّب، اشتعال، اضطرام، شعله زدن، توقّد، التهاب، گر زدن، ضرام