معنی جحود
جحود
((جُ حُ))
انکار کردن، امری را دیده و دانسته منکر شدن
تصویر جحود
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جحود
جحود
جحود
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جحود
جحود
انکار کردن، تکذیب کردن، انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن
فرهنگ فارسی عمید
جدود
جدود
جمع جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
جلود
جلود
جمع جلد، پوست ها جمع جلد پوستها
فرهنگ لغت هوشیار
جمود
جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جیود
جیود
جمع جید، گردن ها جمع جید گردنها
فرهنگ لغت هوشیار
جنود
جنود
جمع جند، پارسی تازی گشته گندها سپاهان جمع جند لشکرها سپاهها
فرهنگ لغت هوشیار
جهود
جهود
کلیمی، یهودی اسرائیلی
فرهنگ لغت هوشیار
جمود
جمود
انعطاف ناپذیری، بی نرمشی، خشک شدن، خشکی، افسرده شدن، افسردگی، جامد بودن
فرهنگ فارسی عمید