دوست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). محب یا محبوب. (اقرب الموارد). دوستدار مطیعان. دوستدار. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی) ، بسیارمحبت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کثیرالحب، بسیاردوستی. (اقرب الموارد). بسیار بامحبت. (ناظم الاطباء). ج، وُدَداء. (منتهی الارب). مذکر و مؤنث در آن یکسان است، زیرا وصف است که برای مبالغه آید. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). فعول به معنی فاعل است. (اقرب الموارد)
نامی از نامهای خدای تعالی. (ازغیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : با طلب چون ندهی ای حی ودود کز تو آمد جملگی جود و وجود. مولوی. دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر که کریم است و رحیم است و غفورست و ودود. سعدی. رحمت بارخدایی که کریمست و لطیف کرم بنده نوازی که غفور است و ودود. سعدی